جلوه تفکر کاخ نشینی در منظر شهری با تاکید بر نمای کلاسیک
در این مطلب مب خوانید:
چه انتظاری از نمای مسکونی می رود؟
نمای کلاسیک یا رومی، خواست جامعه
با کمی قدم زدن در سطح شهر و خیابان ها به راحتی می توان دریافت که محیطی که در آن رشد کرده ایم و زندگی می کنیم تا چه حد دچار بی نظمی و هرج و مرج است. هرج و مرجی که در درون خود، هیچ ضابطه و نظمی را شامل نمی شود. مصالح مختلف، ساختمان های کوچک و بزرگ، برج های متنوع، ورودی ها و تورفتگی ها و بیرون زدگی های نامنظم، نورپردازی های زننده و بعضا خودخواهانه، همه و همه نشانگر اغتشاش در محیط یا منظر شهری است. حال چه باید کرد؟ چاره چیست؟
آیا اشکال کار در بینش و نظرات و عقاید مردم است یا کارفرما یا سازندگان و یا معتقد نبودن معماران؟ شاید هم سازمان و ارگان های مربوطه!!!
بارها و بارها با عبور از خیابان هایی که در جداره ی خود، درختان یک شکل داشته اند، احساس آرامش کرده ایم و یا با دیدن تصویری از یک خیابان یا گذر به طور مثال در شهر پاریس، آرزو کرده ایم تا تجربه بودن در آن مکان را روزی به دست آوریم. نظم بصری ای که در خیلی از موارد مشاهده می شود، خوشایند هر مخاطبی است البته نه به این معنا که نظمی سراسر خستگی و یکنواختی حاکم شود. نه!! بلکه نظمی که با تمام خلاقیت و متفاوت بودن حاصل شود، می تواند جذاب و زیبا تلقی شود.
در راستای رسیدن به یک معماری با کیفیت، عوامل بسیاری نقش دارند و یک معمار به عنوان فردی متفکر و اندیشمند نسبت به شرایط و بستر طرح، می تواند مسیر تحقق خلق فضاهای با کیفیت داخلی، بیرونی و شهری را فراهم آورد.
یکی از خیابان های الهیه در شهر تهران
هر اثری که معمار می آفریند، نه تنها بر صاحب اثر بلکه بر تفکرات و دید سایر افراد در جامعه تاثیر می گذارد. این اثر می تواند مثبت و یا منفی باشد به همین جهت است که معمار عنصری کلیدی است و آموزش او و نحوه تفکرش در خلق آثار معماری و شهری دارای اهمیت فراوان است و می تواند الگویی تاثیرگذار برای جامعه و حتی دیگر کشورها باشد. به طور مثال خیابان بی نظیر چهارباغ در اصفهان که محصول دوران شکوهمند صفویان است، الگویی تاثیرگذار برای طراحی و ساخت خیابان معروف شانزه لیزه در پاریس شد. همین طور الگوی چهارباغ در معماری ایرانی در فضاسازی و شهرسازی دیگر کشورها مورد استفاده قرار گرفت و بسیاری از موارد دیگر که حاصل ذوق و سلیقه معماران در گذشته بود بدون امکانات و توانایی اجرایی که اکنون موجود است و خلاقیت و هنر در راستای بستر و فرهنگ ایرانی که حال، موجود نیست.
خیابان شانزه لیزه با سینماها، کافه، مغازههای لوکس و درختهای بلوطش یکی از شناخته شده و مشهور ترین خیابانهای پاریس و فرانسه است.
با توجه به آنچه که گفته شد، معمار می تواند نیازهای شهر و مخاطبین را مرتفع نماید و به طریقی درست پوشش دهد اما امروزه با مشاهده ساختمان ها در سطح شهر و خیابان ها، چنین چیزی دیده نمی شود و عاقبت معماری شهری با معیار قرار دادن سود جویی بیشتر، ساخت و ساز حداکثری، انهدام حیاط ها و عرصه ها، به خودنمایی بناهای قوطی شکل و برج های کوتاه و بلند و ساختمان های نامناسب فضای شهری رسیده است.
یکی از این موارد ناهماهنگ در بستر شهری، ظهور ساختمان های با نام رومی و کلاسیک است که حتی به اشتباه هم نامگذاری شده اند چرا که برداشتی کاملا ظاهری و بدون هیچ مبنای اصولی از معماری نئوکلاسیک دارند و صرفا نتیجه تفکر چند معمار در شهر تهران و سپس شهرستان هاست و خواستگاه آن مد، سوداگری و کالا شدن معماری بدون توجه به معماری بومی است.
از این روست که بسیاری معتقدند که نمای رومی، محصول خود ایرانی هاست چرا که قطعا خود رومی ها به نمای رومی می گویند نمای ایرانی!! به این دلیل که هرگز در کشورهای توسعه یافته در بافت های مسکونی پرتراکم از چنین نمایی با تناسبات کلاسیک و رومی استفاده نمی شود چرا که انتظار دیگری از یک نمای مسکونی دارند.
نمای کلاسیک یا رومی چیست؟
آنچه که امروزه در سطح شهر نمای کلاسیک نامیده می شود، شباهت و کپی برداری از مصالح، جزئیات و تناسبات ساختمان های دوره کلاسیک یونان و روم باستان یا دوره ی نئوکلاسیک است. در واقع از عناصر مشابه معماری نئوکلاسیک غربی استفاده می شود و برداشت اصلی نیست. در این نما سنگ های تراورتن، مرمر، گرانیت به چشم می خورد. سیمان سفید هم به دلیل کمبود بودجه سازنده، مورد استفاده قرار می گیرد.
در نمای بسیاری ساختمان ها و در گوشه و کنار آن ها، مجسمه هایی به سبک رومی دیده می شود. در مجموع در طراحی نمای این ساختمان ها، قانون خاصی وجود ندارد و همه چیز به سلیقه و خواسته و بودجه سازنده بستگی دارد. هر چه ساختمان دارای جزئیات بیشتر و قطعات پیش ساخته بیشتری باشد، ساختمان سنگین تر و هزینه برتر خواهد بود.
امروزه، این نماهای ساختمانی برای ساکنینش و مالک و هر بیننده ای از بیرون، حسی از ابهت، تجمل و مرفه بودن را القا می کند وبه دلیل استفاده از سنگ در نمای خود و ایجاد حس لاکچری بودن، طرفداران بسیاری پیدا کرده است. همچنین با نورپردازی های وسیع در بافت متراکم، ساختمان را هم چون تکه ای جواهر، درخشان و نورانی می کنند. بدون این که به همجواری ها و ساختمان های اطراف خود توجه کنند. چنین نورپردازی ها و قرار دادن پروژکتورهای نامناسب، موجب مزاحمت و اذیت و آزار همسایگان در زمان استراحت شبانگاهی می شود و به هیچ وجه مناسب نماهای مسکونی در بافت متراکم نیست.
دلایل رواج نمای کلاسیک
ریشه های فرهنگی و تجمل گرایی
با توجه به تمایل مردم و پیمانکاران برای داشتن و ساختن نمای کلاسیک و پرهزینه سنگی با جزئیات زیاد، می توان دریافت که سبک زندگی مردم تغییر یافته و قشر متمول و مرفه جامعه گرایش زیادی به جلوه خود و متمایز کردن خود از سایر افراد جامعه پیدا کرده اند.
هر چه تزئینات و جزئیات نما، طراحی خارجی ساختمان پرزرق و برق تر باشد، نشان گر تمایل مردم به تجمل گرایی است به طوری که این روند در طراحی داخلی ساختمان هم اثر گذاشته و هم اکنون شاهد سقف های گنبدی و نقاشی های دوره نئوکلاسیک در طراحی داخلی ساختمان هم هستیم.
جامعه شناسان امروزه معتقدند که مردم به نوعی دچار سندروم کاخ نشینی شده اند و نمای کلاسیک و جزئیات و تزئینات داخلی بنا، پاسخی به نیاز آن هاست.
احساس مرفه بودن
ساختمان های کلاسیک یا رومی با هزینه های بسیار زیاد نسبت به انواع دیگر نما در شهرهای مختلف از جمله تهران اجرا و ساخته شد که موجب فروش آن ها با بیشترین قیمت هم شد. در این میان، افراد ثروتمند جهت به رخ کشیدن دارایی هایشان به ساخت نمای کلاسیک یا خرید آن روی آوردند و این روند و سبک در مناطق بالای شهر تهران به سرعت رشد کرد و سپس به شهرستان ها راه یافت.
در واقع شناخت ذائقه بازار و سودجویی عده ای در چنین ساخت و سازهایی و کالا کردن این سبک ابداعی معماری و همینطور نبودن نمایی با سبک خاص به عنوان حریفی در مقابل نمای کلاسیک موجب رواج این نوع نما شد.
در دسترس بودن مصالح ساخت
یکی از دلایل دیگر گسترش نمای کلاسیک، در دسترس بودن مصالح آن است. در ایران وجود معادن سنگ بسیار و متعدد، از جمله سنگ تراورتن و انواع دیگر سنگ موجب تمایل مردم به خریداری و مصرف آن شده است و نمود آن در نمای کلاسیک یا رومی ست.
شاخص سازی ساختمان
نمای کلاسیک با توجه به تناسبات و جزئیات سنگی زیاد، به خودی خود در میان بافت متراکم مسکونی، شاخص است و پاسخ مناسبی برای متفاوت کردن ساختمان نسبت به دیگر بنا هاست و برای هر مخاطب و ناظری یک نمای جذاب محسوب می شود که باز هم دلیلی برای گسترش آن است.
نمای رومی زیباست یا نازیبا؟
هر سبک و طرحی دارای ویژگی های مثبت و منفی است و نمی توان آن ها را زشت یا نازیبا تلقی کرد بلکه در مکان و جای اشتباهی قرار گرفته اند. بسیاری افراد هستند که علاقه مند به داشتن و زندگی در چنین ساختمانی هستند. ما به عنوان معمار نمی توانیم خواست و نیازشان را نادیده بگیریم. همین طور نمی توانیم معماری بومی و فرهنگی خود را که بسیار ارزشمند و غنی ست را رها کنیم!! در چنین شرایطی باید در گذشته معماری خود و هماهنگ با بستر و اقلیم شهری، سبکی را خلق کنیم که در جهت رفع نیاز مردم و هویت ایرانی قد علم کند و حرفی برای گفتن داشته باشد، پر زرق و برق و با جزئیات باشد که نیازهای قشر مرفه و تجمل گرا را رفع نماید.
چه انتظاری از نمای مسکونی می رود؟
پوسته و ظاهر هر بنایی نشانگر هویت و درون آن است به طور مثال یک ساختمان یا مجموعه اداری از نما و ظاهر خود، نمایان گر این مفهوم است و قطعا این انتظار را داریم که یک ساختمان فرهنگی و اداری، نشان دهد که یک بنای فرهنگی و اداری است. در مورد نمای مسکونی هم همین است. ما از یک نمای مسکونی توقع داریم که آرامش، صمیمیت، مردم واری و … را نشان دهد و با مصالح بوم آورد و سبز حس گمشده معماری ایرانی را به بافت مسکونی برگرداند، چرا که در طراحی ایرانی، توجه طراحان به روح انسانی ست و همه چیز در عین داشتن جزئیات، در راستای آرامش بخشی به روح انسان است اما معماری رومی هدفش نشان دادن عظمت، شکوه و … است و بدون در نظر گرفتن روح انسانی به شکل صلب طراحی می شود.
تداوم این سبک در فضاهای شهری، موجب القای خشونت اجتماعی در جامعه خواهد بود، چرا که دیدن هر روز نمای کلاسیک یا رومی، تداعی کننده دوران سلطنتی روم باستان و نظامی بودن آن است. در واقع مناسب بناهایی با فعالیت حکومتی یا قضایی است چرا که در باطنش خشونت و جدیت وجود دارد.
نمای کلاسیک یا رومی، خواست جامعه
استفاده ی افراطی از سطوح و احجام بیرونی سنگی که عمدتا پیش ساخته هم هستند، در ایجاد یک کاربری مسکونی که در دنیا «غیرمسکونی» تعریف می شود، به خصوص زمانی که با هم جواری های اطرافش در تناقض آشکار است، موجب بروز عارضه ای حاد، در سطح تظاهرات فرهنگی و اجتماعی است.
شبیه سازی معابد، کاخ ها و کلیساها برای نماهای مسکونی تهران و دیگر شهرها، ما را با این واقعیت روبه رو می کند که خواست و انتظار مردم از یک نمای ساختمانی تا چه حد تغییر یافته و دیگر سبک های معمول نماسازی، جواب گوی خواسته های آنان نیست چرا که ذائقه ی آنان تغییر یافته و شاید در آینده ای نه چندان دور، معماری ایران و چهره شهرهای آن، صحنه ی نبرد سبک های پرابهت تر هم چون باروک و روکوکو گردد.
البته لازم به ذکر است که با ممنوعیت طراحی چنین نماهایی، طرح های نئوکلاسیک در معماری مسکونی، روزهای آخر خود را می گذراند اما ذائقه مشتریان بازار مسکن قابل ممنوع شدن نیست و باید انتظار خلق سبک و نمایی را بکشیم که هم بومی کشور ما و مطابق با فرهنگ و معماری ایرانی و هم در برگیرنده خواست مردم باشد.
مطلب پیشنهادی مرتبط:
نمای ساختمان، کلید خلق هویت هنر و معماری
منبع: