بازآفرینی شهری و برنامه ملی برای انجام آن
در این مطلب نکاتی در مورد این موضوعات یاد می گیرید:
راهکارهای اجرایی برنامه ملی بازآفرینی شهری پایدار
باز آفرینی شهری در خدمت بازسازی بافت های تاریخی و فرسوده
تفاوت بازآفرینی و نوزایی شهری چیست؟
بازآفرینی شهری چیست؟
«بازآفرینی شهری» در ادبیات اخیر به عنوان یک واژه عام که مفاهیم دیگری نظیر بهسازی، نوسازی، بازسازی، توانمندسازی و روان بخشی را در برمی گیرد، به کار می رود. بازآفرینی شهری فرآیندی است که به خلق فضای شهری جدید با حفظ ویژگی های اصلی فضایی (کالبدی و فعالیتی) منجر می گردد. در این اقدام، فضای شهری جدیدی حادث می شود که ضمن شباهت های اساسی با فضای شهری قدیم، تفاوت های ماهوی و معنایی را با فضای قدیم به نمایش می گذارند. به عبارت دیگر بازآفرینی شهری نگرش و اقداماتی جامع و یکپارچه برای حل مشکلات شهری منطقه هدف عملیات است که در نهایت به یک پیشرفت پایداری اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و محیطی خواهد انجامید.
هدف از اجرای سیاست های بازآفرینی شهری و برنامه های تجدید حیات شهری، ارتقا شرایط کیفی زندگی در سکونت گاه ها از طریق ایمن سازی و مقاوم سازی ساختمان ها، توسعه و بهبود زیرساخت های شهری، تأمین خدمات شهری موردنیاز، آموزش ساکنان، ایجاد فرصت های شغلی، تقویت نهادهای مدیریت محلی و دفاتر خدمات محله ای مردم نهاد، الگوسازی و ترویج قواعد و دستورالعمل های کیفی ساخت و ساز است. علاوه بر این، بازآفرینی شهری بر این مطلب تأکید دارد که طرح و اجرای هرگونه روش برای مقابله با مشکلات شهرهای بزرگ و کوچک، باید دارای اهداف بلندمرتبه و راهبردی باشد.
ویژگی های مناطق نیازمند بازآفرینی شهری
- مناطق نیازمند احیا، بهسازی و نوسازی اغلب محدوده هایی هستند که در آن ها
- درآمد سرانة ساکنان کمتر از میانگین شهر و نرخ بیکاری بالاتر از آن است.
- واحدهای مسکونی کمدوام و تراکم نفر در واحد مسکونی بالاتر از میانگین شهری است و دچار مشکلات محیط زیستی بسیار می باشند.
- میزان برخورداری و دسترسی ساکنان به خدمات شهری و وضعیت زیرساختهای شهری نامناسب است.
- بالا بودن ناهنجاریهای اجتماعی و زمینة بروز آن نسبت به میانگین شهری مشهود است.
- هویت تاریخی و فرهنگی مورد بیتوجهی قرار گرفته شأن و منزلت اجتماعی در این نواحی کاهش یافته و این مسئله منجر به جایگزینی سایر اقشار گردیده است.
راهکارهای اجرایی برنامه ملی بازآفرینی شهری پایدار
از دهه ۹۰ میلادی به این سو، دگرگونی هایی در رویکرد بازآفرینی در ابعاد مختلف صورت پذیرفتند که در هم سویی با بحثهای توسعه پایدار نیز مورد توجه قرار گرفتند، ساده ترین درس های گرفته شده از بازآفرینی دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی این بود که بازافرینی چیزی بیش از بحث آجر و ملات بوده است. در ادغام با این فرآیند تغییر، ظهور بحث پایداری بوده است و همچنین ادراک این مقوله که شهرها به طرز فزاینده ای ناپایدار می گردند و کیفیت زیست محیطی برای نسل های آینده به شدت کاهش و تنزل می یابد.
هاپکینز و دیگران (۱۹۹۶) پارادایم نوینی را معرفی می نمایند که هرگونه طرح بازآفرینی می بایست به تمایلات و سیاست های اقتصادی اجتماعی پایدار و واقعی، مرتبط با مسائل گسترده تری توجه داشته باشند این دیدگاه توسط « بلک من» نیز حمایت می گردد؛ چنانچه اذعان می دارد که: هرگونه تلاشی برای ادغام بازآفرینی شهری و توسعه می بایست به عنوان «اصل راهبره و بنیادی سیاست شهری آینده ، اهداف «پایداری» را در بر داشته باشد. رابرتز نیز بیان می دارد که: بازآفرینی شهری قصد دارد، نیروها و عوامل مختلفی را که موجب انحطاط شهری می شوند، شناسایی کرده و پاسخ مثبت و پایداری فراهم آورد که به بهسازی دائمی کیفیت زندگی شهری بینجامد.
برنامه ملی بازآفرینی شهری پایدار، شامل طرحهای بازآفرینی شهری پایدار در محدوده اراضی دارای مالکیت خصوصی و اراضی دولتی است.
بر این اساس و به منظور تسریع در نوسازی بافت های فرسوده و ناکارآمد شهری، کلیه وزارتخانه ها و مؤسسات و شرکت های دولتی مکلف شدند نسبت به واگذاری رایگان اراضی در اختیار خود در محدوده ها و محلات دارای بافت فرسوده و ناکارآمد شهری به وزارت راه و شهرسازی اقدام کنند.
دولت جهت ایجاد مشوق های لازم برای تسهیل در فرآیند بازآفرینی شهری پایدار، کلیه دستگاه های عضو ستاد ملی بازآفرینی شهری پایدار را موظف کردحداقل 30 درصد از اعتبارات بودجه های سنواتی مربوط به فعالیت های خود در شهرها را به برنامه اجرایی بازآفرینی محدودهها و محلات هدف، اختصاص دهند.
همچنین میزان سقف تسهیلات مشارکت مدنی دوره ساخت و ودیعه اسکان موقت در اراضی مشمول این طرح را در کلانشهرها به ازای هر واحد مسکونی تولید شده به ترتیب 500 میلیون و 200 میلیون ریال و در سایر شهرها نیز سقف تسهیلات یاد شده را به ترتیب 400 میلیون و 150 میلیون ریال تعیین گردیده است.
مقصود از واژه باز آفرینی یا Regeneration به وجود آمدن یک نسل جدید است. با مثالی می توان این امر را روشن تر بیان کرد: هر فردی از نظر شکل، حرکات، رفتاره شیوه راه رفتن، حرف زدن و شبیه پدر، مادر، پدر بزرگ یا مادر بزرگ خود است، اما با وجود همه شباهتهاء شخصی منحصر به فرد است. به بیان دیگر ممکن است کالبد و ظاهر فرد، تداعی کننده فرد دیگری باشد اما آن شخص فردی دیگر در نسل سوم خانواده بوده و رفتار، گفتار، تفکرات و هنجارهای منحصر به فردی دارد. این امر به معنای آن است که فرد Regenerate شده است. در یک مرکز کهن شهری نیز ممکن است عناصر کالبدی متعلق به سیصد سال پیش باشد، ولی رفتارهای این مرکز شهری به آن دوره تعلق ندارد و Regenerate شده است.
به عبارت دیگر این مرکز شهری معاصر سازی شده و با حفظ ویژگی های شکلی، اندامین و ریخت شناسانه، با تغییر رفتار و اندیشه، فرزند زمان خودش است؛ یعنی ظرف یگانه ای است که در آن مظروف دیگری ریخته شده است. با این تعریف انسان و شهر هر دو با مظروفشان شناخته می شوند. زمانی که با انسانی مواجه می شویم ابتدا ظاهر او را درک میکنیم؛ اما سپس رفتار، هنجار، گفتار و اندیشه اوست که ماهیتش را برای ما مشخص می کند.
شهر نیز چنین است بازآفرینی شهری که می توان آن را معادل عبارت Urban Regeneration دانست که به معنی آفرینش مجدد است؛ یعنی روح دیگری در کالبد بناء مجموعه یا بافت دمیده شده است. برای مثال یک خانه تاریخی را حفظ و با دقت آن را مرمت می کنیم؛ ولی به محض آنکه روح دیگری در آن دمیده می شود تغییری بنیادین می کند. برای مثال خانه بروجردی ها می تواند عملکرد رستوران پا هتل داشته باشد با دقت آن را مرمت می کنیم؛ ولی به محض آنکه روح دیگری در آن دمیده می شود تغییری بنیادین می کند. برای مثال خانه بروجردی ها می تواند عملکرد رستوران یا هتل داشته باشد یا خانه رسولیان یزد به دانشکده معماری و شهرسازی تبدیل شود. در واقع کالبد حفظ شده و رفتارها و هنجارهای بنا تغییر می کند.
فرایند بازآفرینی در عمل
یک نکته بسیار مهم در تجربه های کشورهای موفق در زمینه باز آفرینی این است که نظریهای را که ممکن است چارچوب های آرمانی داشته باشد به تجربه می گذارند و در عمل آن را تکمیل می کنند. از دهه هشتاد قرن بیستم میلادی، با شروع این جریان، در کاونت گاردن شاهد این هستیم که یک نظریه علمی تجربه نشده در بستر اجرایی تکمیل می شود. این فرایند مولد است و سبب شکل گیری انواع مختلف بازآفرینی همچون بازآفرینی فرهنگ مبنا، اقتصاد مبنا، اجتماع محور و دیگر موارد از این دست شده و به دگردیسی و پایایی عرصه های عمومی انجامیده است تجربه های حاصل از این فرایند مجددا نظریه پردازی شده و به کار گرفته میشوند و بدین قرار نظریه در عمل اثبات شده و نقاط قوت و ضعف آن مشخص می شود. تجربیات حاصل از اقدام مجددا نظریه را تکمیل میکند و این رفت و برگشت بین نظر و عمل هر بار باعث تکمیل و بهبود و انسجام هر دو می شود.
در کشور ما چنین فرآیندی بین عرصه نظر و عمل وجود ندارد و به ندرت با اقدامی نوسازانه در شهر مواجه می شویم که بر مبنای نظریه باشد. شکی نیست که در کلام و بر روی کاغذ نظریه وجود دارد، ولی در عمل به فراموشی سپرده می شود و آن چیزی که بعد از اجرا رخ می نماید، آنی نیست که در طرح وجود می داشت. علت شکاف عمیق بین نظریه اولیه و چیزی که اجرا شده، این است که باور به نظریه وجود ندارد و تفکر مدرنیستی، آن هم از نوع پنج دهه اول قرن بیستم میلادی، آنقدر قوی است، که با وجود پذیرفتن نظریه، در عمل این ایده آل های مدرنیستی است که طرح را شکل می دهد. این به معنای انقطاع از گذشته است، یعنی اگر هم کالبد پذیرفته شود نوع مداخلات به گونه ای است که ماهیت و روح آن را به کلی مسخ می کند؛ به دلیل شکاف میان نظر و عمل هیچگاه فرایند از نظر به عمل و بالعکس طی نمی شود و این باور وجود ندارد که تجربیات بر اساس نظریات نیست و از تجربیات در تکمیل و توسعه نظریات استفاده نمی شود.
بازآفرینی شهری از آرمان ها و دستاوردهای نوسازی شهری که به صورت فرآیندی از تغییرات کالبدی اساسی دیده می شود و تجدید حیات شهری که هرگاه نیاز به اقدام را پیشنهاد می دهد، در تدقیق یک رویکرد با شکست مواجه می گردد، بسیار فراتر حرکت می کند, واژه بازآفرینی شهری معانی متفاوتی را در ذهن افراد مختلف متبادر می سازد و در عمل می تواند در طیفی از فعالیت های بزرگ مقیاس برای ارتقای رشد اقتصادی تا مداخلات در حد محله ها و واحدهای همسایگی به منظور ارتقای کیفیت زندگی بگنجد. در بریتانیا نهاده شراکت انگلیسی ، بازآفرینی را به عنوان مجموعه ای از فعالیت های هدفمند مطرح می سازد که تنزل کالبدی، اجتماعی و اقتصادی را در محیط هایی که بازار نتوانسته بدون حمایت دولت موفق بر حل آن شود، تغییر دهند.
رابرتز در مقدمه کتاب بازآفرینی شهری یکی از جامع ترین نگرش ها را در تعریف بازآفرینی ارائه نموده است؛ بازآفرینی شهری فرآیندی است که به خلق فضاهای شهری جدید با حفظ ویژگی های اصلی فضایی (کالبدی و فعالیتی) منجر می گردد. بازآفرینی شهری، عبارت است از دید جامع و یکپارچه و مجموعه اقداماتی که به حل مسائل شهری بینجامد، به طوری که بهبود دائمی در شرایط اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و زیست محیطی بافتی که دستخوش تغییر شده را به وجود آورد.
باز آفرینی شهری در خدمت بازسازی بافت های تاریخی و فرسوده
بافت قدیمی و کهن شهرها به واسطه قدمت تاریخی و وجود عناصر با ارزش تاریخی، موقعیت مناسب ارتباطی، قرار گیری بازار اصلی شهر و قلب تپنده اقتصادی آن و غیره دارای ارزش و جایگاه منحصر به فردی در ساختار فضایی و کار کردی شهر می باشد. در حالی که این گونه بافت ها علیرغم دارا بودن پتانسیل ها و نقاط قوت، در طول زمان با تحولات متعددی مواجه شده و بتدریج دچار نارسایی و اختلال در ابعاد مختلف کار کردی، اقتصادی، اجتماعی، کالبدی، ارتباطی و زیست محیطی گردیده اند.
واژه «بازآفرینی شهری»، به عنوان یک واژه عام که مفاهیم دیگری نظیر بهسازی، نوسازی، بازسازی، توانمندسازی و روان بخشی را در برمی گیرد، به کار می رود. بازآفرینی شهری فرایندی است که به خلق فضای شهری جدید با حفظ ویژگی های اصلی فضایی (کالبدی و فعالیتی) منجر می گردد. در این اقدام فضای شهری جدیدی حادث می شوند که ضمن شباهت های اساسی با فضای شهری قدیم، تفاوت های ماهوی و معنایی را با فضای قدیم به نمایش می گذارند.
بازآفرینی معاصرسازی یعنی تولید سازمان فضایی جدید منطبق بر شرایط تازه و ویژگی های نو که همگی در ایجاد روابط شهری جدید و با تعریف دوباره روابط شهری کهن یا موجود مؤثر می افتد . در این رویکرد توجه به حفظ ارزش های فرهنگی و حفظ ثروت های بومی و تاریخی، انتقاد از ساخت وسازهای دارای یک نوع کاربری به جای کاربری های متعدده توجه به اقدامات کیفی به موازات اقدامات کمی، مشارکت گروه های اجتماعی در فرایند بازآفرینی و غیره مشهود می باشد.
سیاست های توسعه شهری در کشورهای توسعه یافته بویژه در اروپای غربی و آمریکای شمالی، در طی دو دهه گذشته، عمدتا بر برنامه های بهسازی، بازآفرینی و توانمندسازی شهری متمرکز بوده است. هدف از اجرای سیاستهای بازآفرینی شهری و برنامه های تجدید حیات شهری، ارتقاء شرایط کیفی زندگی در سکونتگاه ها از طریق ایمن سازی و مقاوم سازی ساختمان ها، توسعه و بهبود زیرساخت های شهری، تأمین خدمات شهری مورد نیاز، آموزش ساکنان ایجاد فرصت های شغلی، تقویت نهادهای مدیریت محلی و دفاتر خدمات محلهای مردم نهاد، الگوسازی و ترویج قواعد و دستورالعمل های کیفی ساخت و ساز است.
سند برنامه ریزی منتشره در سال ۲۰۰۰ میلادی توسط دولت فرانسه برنامه شهرهای اجتماعی در آلمان، سند بسوی یک نوزایی شهری در انگلستان و برنامه شهرهای بزرگ در هلند از سیاست ها و برنامه های مرتبط در این زمینه اند. کشورهای اروپای غربی هر یک با توجه به ساختار سیاسی و نظام برنامه ریزی شهری خود بدین امر مبادرت ورزیده اند ولی علی رغم تفاوت ها در قوانین، برنامه ها و مدل های مواجهه بین کشورها، اسناد و قوانین فوق نشان از توجه ویژه آنها به موضوع ارتقاء محیطی، توسعه اقتصادی و شمول اجتماعیه است که پایه های اساسی سیاست بازآفرینی شهری را تشکیل می دهند.
در حال حاضر، استفاده بهینه از اراضی شهری به منظور حداکثر بهره وری از منابع موجود از طریق بهسازی و بازآفرینی عرصه های فرسوده و نابسامان، جلوگیری از توسعه و گسترش شهرها در مناطق پیرامونی و استفاده مجدد از ساختارهای تاریخی، از محورهای اصلی و اولویت های برنامه ریزان و سیاستگذاران شهری در کشورهای توسعه یافته و حتی برخی کشورهای در حال توسعه است. در بازآفرینی شهری، توسعه شهری به مفهوم رشد کمی عناصر کالبدی شهر برای اسکان جمعیت و ارتقاء کیفیت زندگی، در قالب طرح های توسعه شهری رخ خواهد داد. توسعه درونی شهری در حقیقت بکارگیری توان های بالقوه و بالفعل موجود در برنامه ریزی شهری، تلاش در جهت ایجاد تعادل در نحوه توزیع کیفی و کمی جمعیت، هماهنگی میان بنیانهای زندگی شهری و استفاده از مشارکت و پویش اجتماعی مردم و غیره است.
بازآفرینی در فرهنگ
حضور فرهنگ به عنوان عاملی که از یک سو ریشه در تاریخ دارد، و از سوی دیگر با آرزوها، خواسته ها و باورهای انسان ها در هم آمیخته و نوعی ویژگی منحصر به فرد را برای هر اجتماع انسانی شکل می دهد، بعدی ازلی دارد. فرهنگ و بازنمودهای فرهنگی، همواره به عنوان جزئی جدایی ناپذیر از مناسبات شهر محسوب شده، و هر شهری و دیاری با فرهنگ
وبارزه های فرهنگی مختص به خود، شناخته می شده است. ولی آنجا که سخن از معرفی دوباره فرهنگ به عنوان عامل توسعه مطرح می شود، می باید به شرایط شهری دوران معاصر اشاره کرد شرایطی که فرهنگ را به عنوان برابرنهادی بر جریان اقتصاد محور توسعه قرار می دهد. می توان گفت از دهه ۱۹۷۰ میلادی، بسیاری از شهرهای اروپایی، شاهد نوعی تجدید ساختار ناخواسته شدند.
که دلایل آن را جابجایی صنایع و به تبع آن اشتغال، مهاجرت طبقه متوسط شهری به حومه ها، تغییر الگوی اشتغال، توسعه مراکز خرید در خارج از شهرها و افزایش مالکیت و وابستگی به خودروی شخصی دانسته اند, تبعات چنین جریانی، بروزفقر، بزهکاری و بیکاری در مراکز شهری بود و می توان انگیزه ظهور بازآفرینی شهری با رویکرد بکارگیری عامل فرهنگ و صنایع خلاق » را در همین واقعیت جستجو کرد؟
برداشتی که در این مقطع از امر توسعه شهری وجود داشته همچنان ریشه در رهیافت های مبتنی بر انواع توسعه مجدد» و تغییر چهره شهرها از طریق جایگزین کردن مظاهرنو و عامه پسند به جای آثار برجای مانده از دوره های پیشین حیات شهری بود. این رویکرد، به نحو بسیار گسترده ای در آبادگری های دهه های اخیر که در دل بافت درونی شهرها به اجرا درآمده، مشهود است. تعریفی که بازآفرینی شهری را، اصطلاحی می داند در نشان دادن تغییراتی که از طریق طراحی دوباره، بازسازی و تنظیم مجدد زمین به دست می آید» همین وجه از اقدامات توسعه ای را مدنظر دارد، به همین ترتیب هم هست که توسعه املاک و مستغلات مسکن، مجتمع های اداری و تجاری و تا مدتها، محوریت های مهمی از جریان بازافرینی را شامل می شده اند. ولی دیری نپایید که در برداشتهای تازه ای که از امر ایجاد رونق دوباره در مراکز شهری به دست داده شد، شهرسازان، مدیران شهری و آبادگران به این نتیجه رسیدند که ساختن برج های اداری و مجتمع های تجاری، پاساژها و فروشگاهها به تنهایی برای زنده کردن مرکز شهری کارآمدی ندارند.
در چنین شرایطی، تحلیلی از شرایط شهری و بالقوگیهای نهفته در سازوکار فرهنگی شهرها، عاملی شد تا بازتعریفی از امر توسعه برای شهرها شکل بگیرد. در این برداشت تازه، از این واقعیت که شهرها برای دوره های طولانی، عرصه های تولید فرهنگ وبسترهای نوآوری های فرهنگی بوده اند و ذائقه هنری، سلیقه و گرایش به انواع مد اسلوب گرایی در آنها تکوین یافته است، بهره برداری شده و از آنجایی که علیرغم تغییر بسیاری از سازوکارهای اقتصادی، جریان ایجاد ذائقه و تغییر مد، بیش از همیشه در آنها حضور دارد، بر امکان استفاده از همین نقش تاریخی به عنوان راهبردی اساسی در ادامه حیات شهرها، تأکید گردیده است (
در پاسخی به رویکردهای قبلی که محوریت بازآفرینی را توسعه مستقیم اقتصادی قرار می دادند، به این نکته اصلی اشاره می شود که بازآفرینی شهری ای که از عامل فرهنگ بهره نجوید، موفقیتی نخواهد داشت.این به معنای امکان توسعه اقتصادی از طریق بازآفرینی فرهنگی است، حال آنکه بازآفرینی با رویکرد صرفا اقتصادی، به مانند آنچه در آبادگری های مراکز شهری و توسعه های مجدد به چشم می خورد، الزاما پایبندی به مسائل تاریخی و فرهنگی دداشته و نمیتواند با اهداف فرهنگی سازگاری داشته باشد
به این ترتیب است که فرهنگ، به عنوان یکی از سرمایه های شهری شناخته شده ، و جایگاه | خود را در جریان بازآفرینی شهری پیدا می کند.
تفاوت بازآفرینی و نوزایی شهری چیست؟
با این تعریف تفاوت Urban Regeneratio و Urban Renaissance در چیست؟ بازآفرینی شهری و نوزایی شهری یک تفاوت عمده با هم دارند؛ در نوزایی شهری اصراری بر حفظ کالبد نیست، برای مثال Urban Village از مظاهر کارهای ریچارد راجرز در نوزایی شهری است که در قالب آن یک مکان جدید به وجود می آید. در بازآفرینی شهری با حفظ فضاهای کالبدی روستاها و محله های تاریخی بر تشابهات کالبدی و ظاهری آنها تاکید می شود؛ در حالیکه در نوزایی شهری تشابهات، حفظ و تکرار مظاهر کالبدی اهمیت ندارد بلکه حفظ روحیه مهم است. به طور کلی بازآفرینی دمیدن روح جدید در کالبد کهن است، کاونت گاردن و محله سوهو" در لندن نمونه هایی از بازآفرینی شهری هستند، در این محله ها کالبد حفظ شده ولی عملکرد تغییر کرده است. در حالی که در محله له ال پاریس رویکرد نوزایی شهری حاکم است چرا که محله حذف شده و موجودی دیگر به جای آن نشسته است.
خوشحال می شویم هر نظر و پیشنهادی که در این مورد دارید را با ما در میان بگذارید.
منابع:
مقاله ساز و کار به کار گیری بازآفرینی شهری در بافت های فرسوده، عاطفه صباغی
سیاست های نوسازی شهری، از بازسازی تا بازآفرینی شهری پایدار، حسین بحرینی
مفهوم بازآفرنی شهری در نظر و عمل، محسن حبیبی
سیر تحول مفهوم شناسی بازآفرینی شهری به عنوان رویکردی نو، احمد پوراحمد