مقاله سبک های معماری و مانیفست سادگی

داستان آقای هنری و خانه اش

«آقای هنری دوست دارید خانه تان به چه سبکی ساخته شود؟ گوتیک، باروک، سبک الیزابت و یا قرون وسطایی باشد بهتر است؟ کدام را می پسندید؟»

هنری: «من فقط یک خانه می خواهم معمولی و ساده.»

«نه آقای هنری. بالاخره باید خانه شما یک سبک داشته باشد، شما کدام را دوست دارید؟ خانه تان به سبک کلاسیک باشد، با سرستون های کنده کاری شده. کُرنتی یا دوریک؟»

هنری: «من نه از گوتیک خوشم می آید، نه انسانی کلاسیک هستم و نه از دوران قرون وسطی دل خوشی دارم. من فقط یک خانه می خواهم برای زندگی کردن یک خانه ساده و معمولی برای یک انسان ساده و معمولی. هیچ سبک و گرایشی نمی خواهم.» نوشته این داستان، حکایت امروز معماری ما است.

 انبوهی از سبک ها و گرایش ها با عناوین و القاب جذاب که معماران به کار فرمایان خود پیشنهاد می کنند: مدرن، پست مدرن، های تک، اکو تک، دیکانستراکشن، کلاسیک، نئوکلاسیک و خنده دارتر از همه، نئوکلاسیک ایرانی را نمی توان فهمید از کجا آمده است. سبک هایی که در زادگاه خود بعد از اجرا شدن، گاهی حتی نتوانسته اند نیاز های اولیه را تامین کنند و فقط کانسپتی از یک معماری با ظاهری آوانگارد شده اند. خانه «آبشار رایت»، «خانه شیشه ای» فیلیپ جانسون و خانه هایی از این دست که در پیچیدگی های خود ساده ترین مانیفست ها را جا نداده اند.

اما در این سوی ماجرا خانه هایی ساخته می شوند از سنگ های تراشیده و نماهای کلاسیک که تبدیل به نماد تجمل گرایی شده اند و می خواهند طبقه بورژوای قرن هجدهم را در قرن بیست و یک دوباره تکرار کنند. عظمت و جلالی بی هویت و بی معنا در ساختار ساده امروز جهان که همه چیز آن به سمت ساده تر شدن می رود.

 امروزه ساختن یک خانه ساده بسیار سخت شده است. پیچیدگی هایی که اجداد ما آن را تجربه نکرده اند را حالا ما تجربه می کنیم و بعضی وقت ها فکر می کنیم چطور آن ها در آلونک های قدیمی و کوچک زندگی می کردند؟ حتی تصورش هم برای ما دشوار است. روزگاری ساختن خانه بر اساس شرایط اقلیم و مصالح محیط بود. ولی اکنون اگر هزینه های یک پروژه از نظر مالی تامین شود، ما می توانیم با در اختیار گرفتن انرژی، شرایط ساختن را تغییر دهیم و هرچیزی را که بخواهیم در هر جا، فارغ از محدودیت های اقلیمی و شرایط محیطی و حتی فرهنگی بسازیم. دیگر شرایط جوی محدودیتی در ساختن نیستند و تقریباً هرچیزی قابل تصور باشد قابل اجرا هم است.

اما سوال اصلی این است، چگونه می توان با ساده ترین روش، سرمایه اصلی را در طراحی بنا صرف تامین نیاز سرپناه کرد؟ سادگی یعنی ساختن به اندازه نیاز. سادگی در طراحی باعث می شود اتاق برای زندگی کردن ساخته شود نه برای دکور کردن وسایل. سادگی منطقی تر و قابل قبول تر است. سادگی باعث می شود به متریال و مصالح بها دهیم و آنها را آنگونه که هستند بپذیریم.

سادگی یعنی جلوگیری از افراط کردن، سادگی یعنی دعوت کردن از بازتابش نور و کنترل کردن آن در محیطی که می سازیم، سادگی همیشه بیانگر آرامش و سکون و راحتی است.

در سادگی بهره وری هم نهفته است. سادگی یعنی یک اتفاق بزرگ ولی با یک حرکت کوچک در یک بنا، سادگی یعنی یادآوری خاطرات جمعی در یک مکان ساده.

سادگی یعنی «نور، یک رکن ساده و اساسی» که در طراحی ها باید کم و زیاد آن سنجیده شود. سادگی انسان را با مکان پیوندی عمیق می دهد. سادگی ماندگار است و به مانند تزئینات زیاد در طول زمان خسته کننده نمی شود. سادگی کم حرف ولی حرف های زیادی برای گفتن دارد.

مانیفست سادگی در ساده دیدن عناصری است که به بنا روح می دهند و نه مقیاسی خارج از مقیاس انسانی دارد و نه به حواس انسانی بی تفاوت است. سادگی در عین پیچیدگی ساده است.

نویسنده:رضاباباخانی

خروج از نسخه موبایل