رونـد شهرنشـینی و شـهرگرایی جمعیـت در ایـران در طول چند دهه اخیر بسیار شدت گرفـته اسـت. عـلاوه بـر این گسترش بافت های شهری، نیاز به مسکن و تحول در انواع فـناوری ها که نتیجه آن بر شرایط زندگی در شهرها مؤثر افتاده، بسیاری از شهرهای ما را با بحران رو در رو ساخته است. افزایش تعداد اتومبیل، افزایش قیمت زمین و مسکن، نـیاز بـه انـواع خدمـات عمومی، مسائل بهداشت شهری، نیاز به انجام انواع فعالیت های عمرانـی مانند گسترش فضای سبز، ایجاد یا تسطیح آسفالت معابر، تأسیسات عمومی و زیـر بنایـی و نظایـر آنهـا در مواجه با چند عامل اساسی قرار داشته است.
این عوامل شـامل سـازماندهی تشـکیلاتی مناسـب، دارا بودن برنامه، استفاده گسترده از نیروهای متخصـص، تأمیـن نـیازهای شـهری و دارا بودن بودجه کافی و بالاخره کارآیی مدیریت شـهری بـوده اسـت.
مهمتریـن هـدف مدیریت شهری را می توان در موارد زیر دانست:
ارتقای شرایط کار و زندگی جمعیت سـاکن شهر ( اقشـار و گـروه هـای مخـتلف اجتماعـی و اقتصادی)، حفاظت از حقوق شـهروندان، تشـویق بـه توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار و حفاظت از محیط کالبـدی ( سعیدنیا، ١٣٧٩ :٤٦ ).
زمانی که شهر، دارای مشکلات و نارسایی هایی در چـرخه امور خود باشد و از مشکلات بهداشت شهری و آلودگی های محیطی برخوردار و از اقسـام آسیب های اجتماعی رنج برده و بحران هایی همچون مسکن ، نقص در ظرفیت کافـی تأسیسـات عمومـی، بـیکاری، کمـی درآمـد، زاغه نشینی، مشقات اجتماعی، رشد خـودروی شـهری و بـی هویتـی در شـکل گـیری بافـت ها و ساختمان ها را تجربه کند، مـی توان به این نتیجه رسید که مدیریت شهری آن در تنگنا و نارسایی به سر می برد.
در ایـن باره مدیریت شهری باید ضمن دارا بودن برنامه برای وضع موجود شهر و فائق آمدن بـر مشـکلات آن، برنامه های آینده شهر را تدوین کرده و بر اساس آنها ، به ترسیم آینده ایـده آلـی که بر مبنای واقعیت ها و شرایط زمان و مکان قرار دارد، بپردازد. در این مورد مدیریت شهری باید حافظ شهرها و منافع مردم شهرها باشد.
به نظـر وگـان متخصص شهری، دست اندرکاران امور شهری، اعم از مدیران شهر، سازندگان و بخش خصوصـی بـاید بـا تـرویج هـنر و مهـیا ساختن آموزش ، زندگی ساکنان شهرها را بهبود بخشـند.
شهرها باید به گونه ای مدیریت شوند که جای تـرس و اضـطراب برای شهر و مردم شهر باقی نگذارند.به نظر لوئیس مامفورد شهرهای گسـترش یافـته امروزی با شهرهای گذشته تفاوت بسیاری دارند، در شهرهای امروزی به طـور عمـده تولـید بـی هـدف، گسترش بدون حد و مرز، به شهر شخصیتی به مثابه یک کارخانـه، یک راه آهن و یک زاغه داده است. اینجاست که باید بر این نکته تأکید کـرد کـه شهرنشـینی و مدیریـت شهری باید با رشد معیارها و رفاه اجتماعی توام باشد .
بـاید در تدویـن بـرنامه هـای مدیریـت توسعه ای و برنامه های مـنطقه ای و کشوری، جایگاه شهر و مدیریت شهری به روشنی تبیین گردد. باید مشخص شود که برنامه های مختلفی که در سطح شهر اجرا می شود، چگونه بر آن تأثیر می گذارد و چگونـه بـرنامه ای را بـاید تنظـیم کرد که برنامه های توسعه شهری و منطقه ای را بدون وقفـه به جلو براند.
شهرها بیان کننده جان انسان هستند کـه شخصیت انسانی را با خود درگیر می کنند. تعریف شهر در اندازه جمعیت یا تراکم یا وابستگی به محیط ساخته شده، کافی نیست.
شهرها بـه طور باری به هر جهت رشد یافته اند و ارتباط خود را رفته رفته با گذشته خود از دست مـی دهـند. مشـکلات زندگـی شـهری، فرصـتی در جهـت بروز ارزش های انسانی باقی نمی گذارد و شهرها، فضایی برای کار و خواب و بدون انسجام اجتماعی گردیده اند.
همه نوع وسایل زندگی در عرصه شهری آماده شده، بزرگراه ها و خیابان ها در کوتاه ترین زمـان، فاصله بین نقاط مختلف شهر را با یکدیگر مرتبط می سازد. و این درست همپای دور شدن انسانها از یکدیگر است که فاصله های روحی و روانی بین آن ها را روز به روز بیشـتر مـی کـند. هـر برنامه عمرانی و هر اقدامی که به گسترش کالبدی یا رفاه شهری مـی انجامد، باید به نحوی عمیق مورد توجه قرار گیرد، تا در این راه جایگاه انسان و ارزش هـای انسـانی را ارج بگذارد.
مـنظور این اسـت که مدیریت شهری تشخیص دهد که چه چیزهایی برای سلامت زندگی در شهرها لازم و چه چیزهایی مضر اسـت. مدیریـت شهری، در ابتدا و با حفظ اصول باید برای این مسائل به چاره اندیشی بـپردازد. در ایـن زمیـنه تسلط بـر مسـائل اجتماعـی و ارزش هـای فرهنگی، تنظیم بـرنامه هـای اعـتدال بخـش شـهر ، سلسـله مراتـب کاربری زمین، اعتدال در سکونت و نیازمـندی هـای شـهری، حفـظ هویـت ها و ارج نهادن به آنها ، آموزش، رفع مشکلات و عـوارض اجتماعـی، رفـع بـیکاری، کـاهش جـرم و جنایـت، رعایـت حقوق شهروندی، زیـباسـازی بصـری و حفـظ سـیمای شـهری، تأمین نیازمندی های عمومی و زیربنایی، نظارت بر زمین و ساختمان از جمله وظایف انکارناپذیر مدیریت شهری است. ایجـاد اعتدال در اثر تمدن ساز بودن شهر و عدم اضطراب و نگرانی نهادهای شهری و مردم شهر نیز در این چارچوب قرار دارد.
امـروزه شهرهای کشورهای اروپایی، اگر چه بر حسب گسترش فناوری های جدیـد با برخی از مشکلات روبرو هستند، ولی از نظر ساختاری و کالبدی و مسایل عدیـده شـهری مشکلات خود را حل نموده اند. شهرداری ها در کنار خدمات بهداشتی و عمرانـی و نظارت بر ساختمان ها و خدمات زیربنایی و عمومی شهر، بر مسائل اجتماعی شـهرها نـیز نظـارت دارنـد.
بـرای انواع خدمات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تفریحی، زیباسـازی، عمرانـی، رفاهـی و خدمـات عمومـی دارای تشـکیلات وسـیعی گردیده اند. شـوراهای شـهری ایـن کشـورها از دو سـوی گسـترش یافته است. علاوه بر شوراهای شـهری، در رده هـای بالاتـر نـیز شـوراهای ایالتـی و مـنطقه ای و کشوری قرار دارد. در رده های پایین تر نیز شوراهای محله ای و ناحیه ای که در نوع خود به شوراهای اجتماعی مانـند شـورای تفـریح و ورزش، شـورای خدمـات، شـورای فرهنگی و نظایر آنها تقسیم مـی شـوند، در ارتباط با یکدیگر و با پشتیبانی از برنامه ها و مدیریت های شهر به رتق و فـتق امـور مـی پـردازند. مسـائل تراکم و تمرکز جمعیت، کار، رفاه اجتماعی، بهداشت و درمان، آموزش و بسیاری مانند آنها در ارتباط با هم انجام می گیرد.
مدیریت شهری در جهان امروز، تحول اساسی یافته است. شهرها برای آن مدیریت می شوند که بتوانند رفاه و آسایش ساکنان خود را تأمین سازند. مدیریت شهری امروز جهان دارای تشکیلات وسیعی شده و مهمترین نقش را در موفقیت انواع برنامه ها و طرح های توسعه شهری و همچنین رفع نیاز جمعیت، جریان عبور و مرور در شهر، رفاه عمومی، مسکن، کاربری زمین، تفریح، فرهنگ، اقتصاد، تأسیسات زیربنایی و امثال آنها بر عهده دارد.
مدیریت شهری در سایه پیشرفت علم مدیریت، به کلی متحول گردیده است. شوراهای شهری مدافع برقراری اعتدال در شرایط زیست شهری هستند. آنان برگزیده اقشار مختلف شهر هستند که باید بر آرامش مردم ، رفع نیازمندی های آنان و گسترش زمینه های رشد و تعالی شهر بیندیشند.
این شهرداری و نمایندگان شورای شهر هستند که باید به درستی تشخیص دهند که چه موردی برای شهر، مردم شهر و آینده آن خوب و کدام چیزها مضر است. در تصمیم گیری های مربوط به شهر، دولت ها نقش ارشادی دارند و به تأمین بعضی از منابع بودجه شهرداری ها به منظور تأمین رفاه عمومی شهرها می پردازند. اما در تصمیمات مربوط به شهرها، این شهرداری ها هستند که در چارچوب ساختار و تشکیلات مربوط به خود ، اداره امور شهرها را به پیش می برند.
شهرداران باید با مسائل شهر و مردم شهر وهمچنین فنون مدیریت شهری آشنایی کافی و تخصصی داشته باشند. دراین مورد شهرداران و شهرداری ها باید تابع برنامه های تدوین شده برای شهر و آینده شهر باشند.
حوزه کاری و تشکیلاتی آنان، روان سازی اجرای برنامه هایی است که در اثر آن، اهداف تدوین شده برای شهر، درحوزه های مختلف کالبدی، فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ارزش های مترتب بر طراحی و برنامه ریزی شهری تحقق می یابد.
شهرداری ها دراین مورد تمام اقشار جمعیت اعم از فقیر و غنی، پیر و جوان و کودک، زن ومرد، خاص و عام و آشنا و غریبه را باید تحت پوشش برنامه های حمایتی خود قرار دهند.
آنها باید در برنامه های شهر، برای فقر و بیکاری، جرم و جنایت، حقوق فردی و اجتماعی، اشتغال، درآمد، مسکن و آنچه که در برنامه های شهر تدوین شده، نقشی مؤثر داشته باشند. اگر خود به اخذ تصمیم بپردازند، باید درچارچوب برنامه های توسعه ای شهر و در حفظ منافع عمومی شهر باشد.
شهرداری ها باید در حوزه های مربوط به خود و با استفاده از نیروهای متخصص، جریان امور شهرها را در بهترین وضعیت به پیش برند. حفظ ارزشهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی و هویت شهری، آینده نگری برای شهر و اعتدال بخشی به سکونت تمام اقشار جامعه درچارچوب برنامه های توسعه ای شهر از جمله وظایف شهرداری هاست. برنامه کار مدیریت شهرها، نظارت بر قیمت زمین و ساختمان، ساختار فضایی مناسب شهری، حفظ محیط زیست برای توسعه پایدار، برنامه مناسب کاربری زمین، رفع مشکلات و تنگناهای ناشی از فعالیت های شهر و آرامش روانی برای ساکنان آن است.
مدیریت شهری امروز، علاوه بر آشنایی با فنون مدیریت، باید به گونه ای اعمال شود که با توجه به مسائل اجتماعی و اقتصادی، برمبنای الگوی مشخصی به اعمال نقش پردازد. در هر برنامه ای که حتی برای ایجاد یک ساختمان وجود دارد، باید علاوه بر شرایط موجود، آینده آنها را درمیان بافت شهرها مورد توجه قرار دهد.
هر اقدامی که در شهر صورت می گیرد، عملی است که نتایج آن برای سال ها، دهه ها و سده ها باقی می ماند. بنابراین توجه به اینکه چه تصمیم گرفته می شود، چه ساخته می شود و کدام فرهنگ را تبلیغ یا تشویق می کند و برکدام شکل و هویت، دست رد می زند و آغوش خود را بر روی چه آینده ای برای شهر و مردم شهر می گشاید، بسیار اهمیت دارد.
اگر چه برنامه های توسعه شهری، ساختار آینده شهرها را ترسیم می کند، ولی به جریان انداختن روال مناسب زندگی در شهرها بر عهده مدیریت شهری است. سلسله مراتب مناسب راه ها، آرامش و آسایش جمعیت، جلوگیری از ورود وسایل نقلیه گذری به درون محله ها، کاهش سر و صدا و انواع آلودگی ها در سطح محله ها، نظارت برقیمت ها،گسترش دامنه وسایل حمل ونقل عمومی سالم، آینده نگری در زمینه انواع آسیب های اجتماعی و اقتصادی، مقابله با بحران های طبیعی، نظارت برحسن انجام برنامه های تدوین شده برای شهر، حسن تفاهم اجتماعی از جمله وظایف مدیریت شهرداری هاست.
مدیریـت شـهری باید به گونه ای باشد که با تغییر مسوولان، برنامه ها به هم نریزد. در حقیقـت در ایـن مـورد بـاید مسـؤولان شـهر تابع برنامه های تدوین شده برای شهر باشند نه آنکه با تغییر یک مدیر، برنامه ها مجدداً با تغییراتی که صدمات زیـادی را بـر پـیکره شـهر وارد می آورد، روبرو گردند. مدیران شهر در عرصه مدیریت خـود نـباید بـه اتخاذ تصمیماتی بپردازند که با برنامه های تدوین شده برای شهر مغایر باشد و با تغییر آنان برنامه ها به گونه دیگری آغاز شود.
وظـیفه اصلی مدیران شهر درحوزه مدیریت خود، همان گونه که گفته شد کارگشایی از مشـکلاتی است که رفع آن ها، اهداف و برنامه های شهر را محقق می سازد. در نهایت آنـان باید سیاست هایی را در پیش گیرند، که ضمن حفظ منافع عمومی شهرها ، تحقق بـرنامه هـا را تسـهیل نمـاید.
منبع: برگرفته از مقاله «لزوم تحول در مدیریت شهری- اسماعیل شیعه»