مسکن در کنار خوراک و پوشاک تشکیل دهنده نیازهای اولیه هر انسان می باشد این نیاز در ادبیات اقتصادمسکن به تقاضای مصرفی برای مسکن معروف است. از طرف دیگر مسکن میتواند دارایی مناسبی برای سرمایهگذاری و کسب سود باشد علاوه بر این ویژگی، مسکن خواص دیگری نیز دارد که آن را از سایر کالاهای اقتصادی متمایز میکند به عنوان مثال میتوان به عامل ناهمگن بودن آن اشاره کرد این ناهمگنی از دو جنبه بررسی میشود نخست ویژگیهای درونی واحد مسکونی، دوم ویژگیهای همسایگی هر کدام از این ویژگیها در بخش مسکن سرآغاز مباحث نوینی خواهد بود. همچنین قرار گرفتن مسکن در مثلث نیازهای اولیه انسان و گران بودن آن ضرورت اعمال سیاستهای صحیح به وسیله دولت برای قابل خرید ساختن مسکن توسط افراد با درآمدهای متوسط و پایین از راه شیوههای مختلف تامین مالی را روشن میکند. در تحلیلهای مربوط به مسکن علاوه بر دیدگاه درون بخشی دیدگاه بین بخشی نیز اهمیت بسزایی دارد. علت این موضوع در پیوندهای پیشین قوی میان بخش مسکن با سایر بخشهای اقتصادی و همچنین سهم بالای دارایی مسکن از ثروت خانوادهها و بهتبع آن، ثروت کل کشور است.
این موارد سبب میشود که نوسانهای بخش مسکن بر روی متغیرهای کلان اقتصادی به طور معناداری تاثیرگذار باشند. نمونه اخیر این تاثیرگذاری تشکیل و ترکیدن حباب در بخش مسکن در ایالت متحده آمریکاست که موجب بروز بحران مالی و رکود شدید جهانی در سالهای اول هزاره سوم شد. از طرف دیگر این بخش میتواند تحت تاثیر نوسان ها در سایر بخشهای اقتصادی قرار بگیرد نمونهای از این موضوع پدیده بیماری هلندی در اقتصاد ایران است که از طریق نوسانهای قیمت نفت بخشهای مختلف اقتصادی نظیر بخش کشاورزی و بخش مسکن را تحت تاثیر خود قرار میدهد. پس، بررسی روابط متقابل میان بخش مسکن و سایر بخش اقتصادی از دیگر مباحث در زمینه اقتصاد مسکن است. تمام موارد مذکور، به نوعی بیانگر اهمیت بخش مسکن در هر اقتصاد است. با وجود این اهمیت در ایران به مباحث اقتصادی بخش مسکن توجه چندانی نشده است.
مسکن در اقتصاد
برای سالیان متمادی به بخش مسکن و فعالیتهای مربوط به آن در قالب یک بخش ضمیمه شده به اقتصاد و در بهترین حالتها، بخشی حاشیهای در مراحل برنامهریزی اقتصادی مینگریستند. پس از گذشت سالیان متمادی، کسب تجارب گوناگون و مباحث مختلف، این نتیجه حاصل شد که بخش مسکن نه تنها یک بخش یا فعالیت جانبی نیست، بلکه ابزار مهمی در توسعه اقتصادی است.
مسکن کالایی بادوامی به حساب می آید که در برگیرنده ترکیبی از پدیده های اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی است. مسکن و خدمات مرتبط با آن در مسائلی نظیر تولید، رفاه خانوارها و بهداشت بسیار اهمیت دارد. پس، در مراحل مختلف توسعه اقتصادی، مسکن جایگاه ویژهای خواهد داشت. به گونه های که یک سطح حداقل از مسکن به عنوان یک کالای عمومی مورد نیاز است.
هدف از سیاستهای مسکن آن است که بخش مسکن به خوبی کار کرده و منافع تمام دستاندرکاران در این بخش را حفظ کند و در آن واحد در تحقق اهداف اجتماعی و اقتصادی نقش مهمی داشته باشد. منظور از دستاندرکاران در بخش مسکن مصرفکنندگان مسکن، تولیدکنندگان مسکن، دولتها و موسسات مالی و اعتباری هستند. در راستای تحقق این هدف لازم است که ابزارهای سیاستی مناسبی پیشبینی شود و به اجرا درآید تا بتوانند عملکرد خوب بازار مسکن را تضمین کنند. در اقتصادی که بخش مسکن بیمار نباشد و به خوبی کار کند، عوامل اصلی بازار، یعنی عرضه و تقاضا، دارای ماهیتی اقتصادی- اجتماعی هستند. در طرف تقاضا، عواملی نظیر شرایط اقتصادی، مسائل جمعیتی، دسترسی به منابع مالی، مالیات و کمک های لازم برای خرید مسکن توسط اقشار فقیر و با درآمد اندک قرار دارند. طرف عرضه نیز تحت تاثیر عواملی نظیر در دسترس بودن زمین برای ساختوساز، فناوری مناسب ساخت و همچنین قانونها و بر نامهریزیهای اتخاذ شده است. رفتار متقابل این عوامل و دستیابی به نتایج مطلوب در خصوص بخش مسکن، با توجه به ابزارهای سیاستی مورد استفاده مشخص میشود.
عوامل مهم موثر بر بخش مسکن
یکی از عوامل مهم اقتصادی که بر بخش مسکن اثر میگذارد سرمایهگذاری و تامین مالی مسکن است. بررسیهای صورت گرفته نشان میدهند در حالی که سرمایهگذاری در بخش مسکن در طول زمان و در کل روندی افزایشی داشته است، دسترسی به مسکن همچنان به عنوان چالشی کلیدی باقی مانده است. این موضوع در کشورهای در حال توسعه و به دلیل میزان پایینتر سرمایهگذاری نسبت به کشورهای توسعه یافته، ملموستر است. البته باید توجه داشت که این موضوع به نوعی به شرایط نامطلوب اقتصادی این کشورها نیز مربوط میشود.
از سوی دیگر، با وجود تفاوت های موجود میان کشورها، طی دو دهه گذشته بهبودهایی در بازارهای تامین مالی مسکن در اغلب کشورها ایجاد شده است که در اثر آن سرمایه بالقوه مورد نیاز در بخش مسکن فزونی یافته است. شایان ذکر است، در مقایسه با خانوارهای با درآمد اندک، ثروتمندان به میزان بیشتری از این سرمایهها استفاده کردهاند. به عبارت دیگر، بازارهای وام مسکن، هرچند توانستند در برآورده کردن نیازهای این بخش نقش قابل توجهی داشته باشند، با این حال، اثرگذاری آنها بر روی طبقه های محروم جامعه کمتر بوده است.
به بخش مسکن از دو جنبه محصول و فرآیند تولید توجه می شود از یک سو، مسکن به عنوان محصول، نه تنها به عنوان یک سرپناه و محلی برای سکونت است، بله دارای طراحی ساخت، تجهیزات داخلی، سیستمهای گرمایش و سرمایش، روشنایی و فاضلاب و مواردی از این قبیل است. از سوی دیگر، مسکن به عنوان یک فرآیند تولید، شامل مواردی نظیر روشهای مختلف تامین مالی نظیر وام مسکن، برنامهریزی شهری و منطقهای، بیمههای وام مسکن و اقدامات لازم در جهت بازسازی واحد مسکونی نظیر تعمیر و نگهداری است.
در نتیجه، مسکن، همانند به منافعی که برای مصرفکنندگان نهایی به وجود میآورد، منافعی را نیز برای کسانی که در فرآیند تولید آن نقش داشتهاند، ایجاد خواهد کرد. فعالیت در ساختوساز مسکن اثر فزایندهای بر روی افزایش تولید، درآمد و اشتغال در کل اقتصاد دارد. که این مهم از طریق به کارگیری محصولات سایر بخش ها به دست می آید.
بخش ساختمان در ایران از جمله بخشهایی است که رونق در آن به طور قابل توجهی بر اقتصاد کشور تاثیر میگذارد، زیرا بخش مسکن به محصولات واسطهای فراوانی نیروی انسانی متخصص و ساده، آهن و سایر فلزات، سیمان، گچ، آهک، شیشه، رنگ، سرامیک، سنگهای ساختمانی، چوب و غیره نیاز دارد که کمتر فعالیتی با چنین گستردهای شناسایی شده است.
نتیجه گیری:
بخش مسکن یکی از بخش های اقتصادی است که سـهم عمـده ای در تولیـد ناخـالص داخلـی، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص و اشتغال دارد و به لحاظ داشتن ارتباط قوی پسین و پیشین با سـایر بخش های اقتصادی و ایجاد زنجیره ای از فعالیت های تولیدی، به عنوان محرک بسیاری از فعالیت هـای اقتصادی عمل می کند؛ لذا پویایی و رونق فعالیت ها در این بخش نقش بسـزایی در رونـق و رشـد مستمر اقتصادی دارد.
طی چند دهه اخیر نوسانات بخش مسکن و شوک های ایجـاد شـده در ایـن بازار، تبعات اقتصادی و اجتماعی گسترده ای را در پی داشته و طیف وسیعی از زیان های اقتصـادی و آسیب های اجتماعی را در اشکال مختلف متوجه جامعه نموده است .
یکـی از عوامـل مـوثر بـر سیکل های بخش مسکن، تسهیلات اعطایی به بخش مسکن می باشد. رابطه بین سیکل هـای بخـش مسکن و تسهیلات بخش مسکن یکی از موضوعات چالش برانگیز و جالب برای سیاست گـذاران بوده است. که در ادامه مباحث در مورد همه عوامل موثر به تفصیل صحبت خواهد شد.
منابع:
Green, R. (1997) “Follow the leader: How changes in residential and non-residential investment predict changes in GDP”, Journal of Finance, vol 51, no 5, ppl 653-1679.
Grimes, O. F. (1976) Housing for Low-Income Urban Families. Economics and Policy in the Developing World, World Bank, Washington, D.C
Hirayama, Y. (2003) Home-ownership in an unstable world, in R. Forrest and J. Lee (eds) Housing and Social Change, Taylor and Francis Group, Routledge, London.
McCallum, D. and Stan, B. (1985) “Low income urban Housing in the Third World: Broadening the economic perspective”, Urban Studies, vol 22, pp 277-288
Tibaijuka, A.K. (2009) Building Prosperity Housing and Economic Development, Earthscan, London
UNCHS/ILO (1995) Shelter Provision and Employment Generation, UNCHS, Nairobi, and ILO, Geneva, Switzerland
UN-Habitat (2003) The Challenge of Slums: Global Report on Human Settlements 2003, Earthscan, London
World Bank (1993) Housing: Enabling Markets to Work, World Bank, Washington, DC